نوع :
فعلفعل گذرا
verbs :
[گذشته: besichtigte]|[گذشته کامل: besichtigt]|[فعل کمکی: haben ]
inline :
صرف فعل
کاربرد دیگر :
دیدن، دیدن کردن
مترادف و متضاد :
angucken , ansehen , besuchen , betrachten
کلمات نزدیک :
besetzung , besetzt , besetzen , besessen , besen , besichtigen wir auch ...? , besichtigung , besiedeln , besiegen , besinnen
مرجع :
کتاب Menschen سطح A2.1 ، درس 5
ex1 :
die Stadt/ein Schloss/eine Wohnung/... besichtigen|=| از یک شهر/قصر/آپارتمان/...دیدن کردن|*| 2.Im Urlaub haben wir Schloss Schönbrunn besichtigt.|+| 2. در تعطیلات ما از قلعه "َشونبرون" دیدن کردیم.|+| واژه besichtigen معنای تا حدی نزدیک به "بازدید کردن" در فارسی دارد. از besichtigen برای اشاره به رفتن به یک محل خاص با هدف دیدن چیزی یا دیدن کردن از محل استفاده میشود. از besichtigen معمولاً برای اشاره به دیدن کردن از مکانهای جذاب گردشگری یا موزههای استفاده میشود، وقتی از besichtigen برای ساختمانها استفاده میکنیم معمولاً منظور این است که وارد محل شدهایم و محیط داخلی آن را دیدهایم. مثلاً: "die Stadt besichtigen" (از شهر دیدن کردن)، "ein Schloss besichtigen" (از یک قصر دیدن کردن)، "eine Wohnung besichtigen" (یک آپارتمان را دیدن)
دسته بندی: