Zusammenleben به معنی با هم زندگی کردن

/ʦuˈzamənˌleːbn̩/

Zusammenleben به فارسی با هم زندگی کردن به آلمانی

نوع :

اسمغیرقابل شمارش ، خنثی

inline :

[ ملکی: Zusammenlebens ]

کاربرد دیگر :

زندگی مشترک

مثال ها :

1.Es geht ums Zusammenleben.
1.موضوع سر زندگی مشترک است.

2.Sie macht das Zusammenleben mit Kindern in diesem Land von Tag zu Tag schwieriger.
2.او زندگی مشترک با فرزندان را در این کشور روزبه‌روز سخت‌تر می‌کند.

مرجع :

کتاب Menschen سطح A1.1 ، درس 2

کاربرد های دیگر Zusammenleben