نوع :
فعلفعل بی قاعده ، فعل ناگذر
verbs :
[گذشته: klang]|[گذشته کامل: geklungen]|[فعل کمکی: haben ]
inline :
صرف فعل
کاربرد دیگر :
صدا (بهخصوصی) داشتن
کاربرد دیگر :
صدا دادن، صدای چیزی به گوش رسیدن
مترادف و متضاد :
dröhnen , erklingen , schallen , tönen
کلمات نزدیک :
klingelton , klingeln , klingel , klinge , klimpern , klinik , klinke , klinker , klipp , klippe
مثال ها :
1.Aus dem Wald klang der Ruf des Vogels.
1.از جنگل صدای پرنده به گوش میرسید.
1.از جنگل صدای پرنده به گوش میرسید.
مرجع :
کتاب Menschen سطح A1.2 ، درس 11
ex1 :
etwas klingt irgendwie|=| صدا (بهخصوصی) داشتن|*|Sein Gitarrenspiel klingt beruhigend.|+| گیتار زدن او صدای آرامشبخشی دارد.
دسته بندی: