نوع :
عبارت
کاربرد دیگر :
در حال کار بودن
مترادف و متضاد :
laufen , passieren
کلمات نزدیک :
los , lorena , lore , lorbeer , londoner , lose , losen , losfahren , losgehen , loskommen
مثال ها :
1.Abends ist im Stadtzentrum nicht viel los.
1.عصرها در مرکز شهر اتفاق زیادی نمیافتد.
2.Warum muss immer was los sein?
2.چرا همیشه باید چیزی اتفاق بیفتد؟
1.عصرها در مرکز شهر اتفاق زیادی نمیافتد.
2.Warum muss immer was los sein?
2.چرا همیشه باید چیزی اتفاق بیفتد؟
مرجع :
کتاب Menschen سطح A2.1 ، درس 8
دسته بندی: