نوع :
صفتقابل مقایسه
inline :
[ حالت تفضیلی: typischer ]
[ حالت عالی: typischsten ]
[ حالت عالی: typischsten ]
کاربرد دیگر :
رایج، معمول
مثال ها :
1.Der typische Leser des Magazins ist unter 30.
1.خواننده نوعی این مجله، زیر 30 سال است.
2.Diese Musik ist typisch für dieses Land.
2.این موسیقی در این کشور معمول است.
3.Im Hotel gab es typisch deutsches Essen.
3.در هتل غذاهای رایج آلمانی بود.
4.Solch eine Antwort ist natürlich typisch für einen Politiker.
4.چنین جوابی البته از یک سیاستمدار بسیار معمول است.
1.خواننده نوعی این مجله، زیر 30 سال است.
2.Diese Musik ist typisch für dieses Land.
2.این موسیقی در این کشور معمول است.
3.Im Hotel gab es typisch deutsches Essen.
3.در هتل غذاهای رایج آلمانی بود.
4.Solch eine Antwort ist natürlich typisch für einen Politiker.
4.چنین جوابی البته از یک سیاستمدار بسیار معمول است.
مرجع :
کتاب Menschen سطح A2.2 ، درس 6
دسته بندی: