کاربرد دیگر :
ملاقات
کاربرد دیگر :
دیدار
مترادف و متضاد :
Begegnung , Beisamsein , Sitzung , Termin
کلمات نزدیک :
treff , trecker , trauzeuge , trauung , traurigkeit , treffend , treffer , trefflich , treffpunkt , trefferquote
مرجع :
کتاب Menschen سطح A2.2 ، درس 6
ex1 :
Familientreffen|=| دیدار خانوادگی|*|Der Geburtstag meiner Großmutter ist immer ein großes Familientreffen.|+| روز تولد مادربزرگ من همواره یک ملاقات خانوادگی بزرگ است.
ex2 :
regelmäßige/jährliche Treffen|=| دیدار [ملاقات] منظم/سالیانه|*| 2.Sie vereinbarten regelmäßige Treffen.|+| 2. آن‌ها ملاقات‌های مستمری را هماهنگ می‌کردند.|+| برای بیان یک دیدار یا ملاقات برنامه‌ریزی‌شده شخصی یا عمومی از این واژه استفاده می‌شود.
دسته بندی: