نوع :
اسمغیرقابل شمارش ، مونث
inline :
[ ملکی: Wut ]
کاربرد دیگر :
عصبانیت
مترادف و متضاد :
Ärger , Empörung , Erregung
کلمات نزدیک :
wust , wurzeln , wurzel , wurstsalat , wurstbrot , wächter , wägen , wählen , wähler , wählerisch
مثال ها :
1.In der Therapie lernte er, seine Wut zu zügeln.
1.او در درمان آموخت که خشمش را مهار کند.
2.Sie wurde rot vor Wut.
2.او از خشم قرمز شده بود.
1.او در درمان آموخت که خشمش را مهار کند.
2.Sie wurde rot vor Wut.
2.او از خشم قرمز شده بود.
مرجع :
کتاب Sicher سطح B2.2 ، درس 1
دسته بندی: