نوع :
اسمغیرقابل شمارش ، خنثی
inline :
[ ملکی: Flairs ]
کاربرد دیگر :
جَو
مترادف و متضاد :
Atmosphäre , Fluidum
کلمات نزدیک :
flaggen , flagge , fladenbrot , fladen , flackern , flamme , flanell , flanieren , flanke , flasche
مثال ها :
1.Das Flair der Wiener Kaffeehäuser ist sehr gut.
1.حالوهوای کافههای وین خیلی خوب است.
2.Der Theatersaal hat sein eigenes besonders Flair.
2.سالن تئاتر حالوهوای خاص خود را دارد.
1.حالوهوای کافههای وین خیلی خوب است.
2.Der Theatersaal hat sein eigenes besonders Flair.
2.سالن تئاتر حالوهوای خاص خود را دارد.
مرجع :
کتاب Sicher سطح C1.1 ، درس 2
دسته بندی: