نوع :
اسمقابل شمارش ، خنثی
inline :
[ جمع: Labyrinthe ]
[ ملکی: Labyrinth(e)s ]
[ ملکی: Labyrinth(e)s ]
کاربرد دیگر :
لابیرنت، مارپیچ
مترادف و متضاد :
Irrgarten
کلمات نزدیک :
labortest , laboratorium , labor , labil , labern , lache , lachen , lachhaft , lachs , lack
مثال ها :
1.Es ist schwierig, aus einem Labyrinth herauszufinden.
1.دشوار است که از یک هزارتو راهی (بهبیرون) پیدا کنی.
2.Ich kenne eine Abkürzung aus dem Labyrinth.
2.من یک میانبر از این هزارتو بلدم.
1.دشوار است که از یک هزارتو راهی (بهبیرون) پیدا کنی.
2.Ich kenne eine Abkürzung aus dem Labyrinth.
2.من یک میانبر از این هزارتو بلدم.
مرجع :
کتاب Sicher سطح C1.1 ، درس 4
دسته بندی: