نوع :
صفتقابل مقایسه
inline :
[ حالت تفضیلی: spießiger ]
[ حالت عالی: spießigsten ]
[ حالت عالی: spießigsten ]
کاربرد دیگر :
خرده بورژوایانه، خرده بورژوا
مترادف و متضاد :
spießbürgerlich
کلمات نزدیک :
spießer , spießbürger , spieß , spielzeug , spielware , spinat , spind , spindel , spinne , spinnen
مثال ها :
1.Der Teenager fand den Lebensstil seiner Eltern spießig.
1.نوجوان شیوه زندگی والدینش خرده بورژوایانه میپنداشت.
2.Meine Tante ist keine spießige alte Dame.
2.عمهام یک زن پیر عضو طبقه متوسط جامعه نیست.
1.نوجوان شیوه زندگی والدینش خرده بورژوایانه میپنداشت.
2.Meine Tante ist keine spießige alte Dame.
2.عمهام یک زن پیر عضو طبقه متوسط جامعه نیست.
مرجع :
کتاب Sicher سطح C1.2 ، درس 3
دسته بندی: