نوع :
صفتغیرقابل مقایسه
کاربرد دیگر :
چنین
مترادف و متضاد :
dahingehend , in der Weise , solch
کلمات نزدیک :
derart , der zahn der zeit , der tote punkt , der nabel der welt , der letzte schrei , derb , deren , dergleichen , derivat , derjenige
مثال ها :
1.Derartiges Talent ist selten, er sollte seine eigene Band haben.
1.اینگونه استعدادی نادر است، او بهتر است گروه موسیقی خودش را داشته باشد.
2.Eine derartige Krankheit gibt es selten.
2.اینگونه بیماری بهندرت وجود دارد.
1.اینگونه استعدادی نادر است، او بهتر است گروه موسیقی خودش را داشته باشد.
2.Eine derartige Krankheit gibt es selten.
2.اینگونه بیماری بهندرت وجود دارد.
مرجع :
کتاب Sicher سطح C1.2 ، درس 5
ex1 :
derartig, dass ...|=| چنان ... که ...|*|Er schnarchte derartig, dass das Möbel wackelte.|+| او چنان خروپف میکرد که مبل تکان میخورد.
دسته بندی: