نوع :
صفتقابل مقایسه
inline :
[ حالت تفضیلی: ruppiger ]
[ حالت عالی: ruppigsten ]
[ حالت عالی: ruppigsten ]
کاربرد دیگر :
پررو
مترادف و متضاد :
flegelhaft , ungeschliffen
کلمات نزدیک :
rupfen , runzeln , runzel , runterkommen , runterdrehen , russe , russisch , russland , rustikal , rute
مثال ها :
1.Er war sehr ruppig zu uns.
1.او با ما خیلی پررو بود [او خیلی با پررویی رفتار کرد].
2.Er wirkt ruppig und barsch, ist aber eigentlich ein sehr netter Mensch.
2.او خشن و بی‌ادب به‌نظر می‌رسد ولی در واقع فردی بسیار مهربان است.
1.او با ما خیلی پررو بود [او خیلی با پررویی رفتار کرد].
2.Er wirkt ruppig und barsch, ist aber eigentlich ein sehr netter Mensch.
2.او خشن و بی‌ادب به‌نظر می‌رسد ولی در واقع فردی بسیار مهربان است.
مرجع :
کتاب Sicher سطح C1.2 ، درس 5
دسته بندی: