نوع :
فعلفعل ناگذر
verbs :
[گذشته: lebte]|[گذشته کامل: gelebt]|[فعل کمکی: haben ]
inline :
صرف فعل
کاربرد دیگر :
زنده بودن
مترادف و متضاد :
existieren , lebendig sein
کلمات نزدیک :
leasen , lea , ldee , lackierer , lazarett , lebend , lebendig , lebendigkeit , lebensabschnitt , lebensart
opposit :
tot sein
مثال ها :
1.Ich kann ohne dich nicht leben.
1.بدون تو نمیتوانم زنده بمانم.
1.بدون تو نمیتوانم زنده بمانم.
مرجع :
کتاب Menschen سطح A1.2 ، درس 4
ex1 :
für etwas (Akk.) leben|=| برای چیزی زنده بودن|*|sie lebte für seine Kinder.|+| او برای بچههایش زنده بود.
ex2 :
noch leben|=| هنوز زنده بودن [در قید حیات بودن]|*|Leben Ihre Großeltern noch?|+| آیا پدر بزرگ و مادر بزرگت هنوز زنده هستند؟
ex3 :
nicht mehr leben|=| دیگر زنده نبودن [در قید حیات نبودن]|*|Ihre Eltern leben nicht mehr.|+| والدین او دیگر زنده نیستند.|+| فعل "leben" معنایی نزدیک به (زنده بودن) در زبان فارسی دارد. به مثالهای زیر توجه کنید:
دسته بندی: